آشنایی با مفهوم mindfulness و ارتباط آن با Authentic leadership

مقاله امروز “یکشنبه‌ها در باشگاه مهارت” تجمیعی از دو مقاله نوشته شده توسط جناب آقای دکتر سید بابک علوی می‌باشد.
ایشان از اساتید دانشگاه صنعتی شریف و محققان علوم انسانی می‌باشند. مفاهیمی که در مقاله پیش رو آمده است مربوط به علم مدیریت منابع انسانی می‌شود که خود یکی از مهم‌ترین زیرشاخه‌های مدیریت کسب و کار است. مفاهیم مطرح شده مفاهیمی کیفی ست که قطعا در بینش شما نسبت به مدیریت منابع انسانی‌تان بسیار کمک‌کننده خواهد بود.

به نام خدا.

یکی از موضوعاتی که این روز‌ها در حوزه‌های مختلف روان‌شناسی طرفداران زیادی یافته است موضوع «ذهن‌آگاهی»‌یا‌«mindfulness»است. گر چه شاید بتوان معادل‌های فارسی دیگر و شاید بهتری برای mindfulness یافت، اما شاید ذهن‌آگاهی ترجمه مناسبی برای آن باشد.

از نظر مفهومی ذهن‌آگاهی را می‌توان یکی از تعالیم آیین‌ها (به طور خاص بودایی) و شاید مذاهب ظهور یافته در شرق آسیا دانست که تاکید بر تقویت توان ذهنی و روانی انسان برای درک لحظه‌ها، پاک کردن ذهن و ایجاد آرامش درونی برای فهم دقیق جریان زندگی دارد (به قول سهراب سپهری: زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است).

از این منظر، انسان برای آرامش و دور کردن نگرانی‌ها و اضطراب‌ها لازم است تا با جریان مستمر و لحظه به لحظه زندگی رابطه ای عمیق و واقع گرایانه بر قرار کند. نمود عملی این مفهوم را برخی با تمرین‌هایی همراه با تمرکز و دقت کردن به حواس پنجگانه در درک عمیق و با آرامش لحظه‌ها و لذت‌ها توصیه می‌کنند. به طور مثال غذا خوردن آهسته و تلاش و تمرکز برای درک مزه‌ها، تمرکز بر تنفس و درک عمیق دم و باز دم، تمرکز و آرامش دوره‌ای در طی روز، یادآوری آن چیزهایی که از آن برخوردار هستیم (به تعبیری دیگر، یادآوری نعمتهایی که خداوند به ما داده است) از مصادیق تمرین‌هایی است که در این زمینه توصیه شده است.

شاید روشی که برخی روان‌شناسان بر روی افراد افسرده با درخواست از آن‌ها برای «نوشتن آن چیزهایی كه در زندگی دارند» به کار می‌برند هم با این موضوع بی‌ارتباط نباشد. برخی ممکن است بپرسند که در زمانی که گرفتاری‌ها و شاید تاریکی‌هایی در زندگی پیرامونی وجود دارد چگونه می‌توان جایی برای این مباحث یافت. به نظرم برای حل مسایل پیرامونی (البته اگر قصد کمک و تاثیر گذاری داشته باشیم)، داشتن روحیه‌ای مثبت شرط لازم برای حل مسئله است. ایجاد روحیه مثبت فقط و صرفاً برای امیدبخشی نیست، بلکه زمینه لازم برای تفکر صحیح و سازنده است.

مطالعات مختلف نشان داده‌اند که بین تفکرات سازنده و هیجانات مثبت روابط قوی دو طرفه وجود دارد. تفکرات مثبت و سازنده نیازمند توجه صحیح و دقیق به واقعیات پیرامونی، نداشتن جهت‌گیری و بایاس‌های فکری، تعریف درست مسئله و تحلیل مناسب است که بدون هیجانات مثبت مقدور نیست. هر چند ایجاد تعادل در این رابطه در فضایی مثبت و سازنده پدیده‌ای ایستا نیست، بلکه نیازمند تلاش و دقت و مبارزه مستمر با ناکامی‌ها و تلخی‌ها است. به عبارت دیگر تلاش فراوانی با بهره‌گیری از مکانیزم‌های خود تنظیمی (self-regulation) و رهبری بر خود (self-leadership) مورد نیاز است تا بتوان خود را کم و بیش در فضای روانی و فکری مثبتی قرار داد.

برخی از محققین و صاحب نظران در مدیریت و رهبری سازمانی نیز مدتی است که در اندیشه بررسی استفاده از مفهوم ذهن آگاهی در مباحث مختلف این حوزه هستند. به طور واضح، موضوعات مدیریت استرس و رهبری بر خود مدیران می‌توانند نزدیک‌ترین موضوعات به ذهن آگاهی باشند. اما برخی محققان، ذهن آگاهی را پیش نیاز حل مسایل مدیریتی، درک صحیح شرایط محیطی، شناخت صحیح از نقاط قوت و ضعف سازمان، و عاملی مهم در ثبات فکری و تفکر مدیران می‌دانند.


حالا که با مفهوم “ذهن‌آگاهی” و در هفته‌های گذشته با مفهوم رهبری اصیل آشنا شدید. پیشنهاد می‌شود به مطالعه قسمت دوم این یادداشت بپردازید.

هر چند “ذهن‌آگاهی” و “رهبری اصیل” مفاهیمی هستند که ریشه‌های پیدایش متفاوتی دارند، اما ذهن آگاهی را می‌توان یکی از مکانیزم‌های مؤثر برای تقویت اصالت رهبران سازمانی و یا هر کاراکتر کلیدی دیگری برای آن‌ها دانست.

ذهن آگاهی نوعی توانمندی است که یک انسان را به لحظه خود آگاه می‌کند، و موجب می‌شود که وی به باور‌ها، هیجانات و جریان‌های درونی خود آگاهی روشنی یابد (براون و رایان، ۲۰۰۳). از طرف دیگر، اگر چنانچه رهبری اصیل را دارای ویژگی‌هایی که در ادامه مطرح می‌شوند بدانیم، آنگاه می‌توانیم روابط بین این دو مفهوم را بهتر تبیین کنیم.

بر اساس جمع بندی برخی مطالعات دهه اخیر درباره رهبری اصیل (گاردنر و همکاران، ۲۰۱۱) این مؤلفه‌ها را می‌توان مرتبط با ویژگی‌های رهبران اصیل دانست:
(۱) خود آگاهی رهبران اصیل به افکار و هیجانات و ارزشهای خود؛
(۲) ارزشهای اخلاقی درونی؛
(۳) تعادل بین پردازش درونی و بیرونی، که اشاره به حفظ تعادل در استفاده از جهت گیری‌ها وتمایلات درونی، در کنار بررسی روایی آن‌ها با واقعیات بیرونی دارد؛ و
(۴) عمل اصیل بر اساس باور‌ها و ارزش‌های درونی. به نظر می‌رسد که ذهن آگاهی فرایندی است که می‌تواند هر چهار مؤلفه را به اشکال زیر تحت تاثیر قرار دهد:

۱. خود آگاهی: ذهن آگاهی ممکن است باعث شود که یک رهبر سازمانی در لحظات مختلف و به خصوص در لحظات حساس برای تصمیم گیری‌های مهم، نسبت به افکار و هیجانات و ارزش‌های درونی خود که‌گاه ناخود آگاه هم می‌باشند، شناخت به دست بیاورد. این مکانیزم باعث می‌شود تا از این طریق ذهن آگاهی بر خودآگاهی وی اثر مثبت بگذارد. به طور مثال، زمانی که یک رهبر سازمانی یک اتفاق داخل سازمان را تفسیر می‌کند، ذهن آگاهی او می‌تواند به وی کمک کند که واقعا در حین تفسیر آن اتفاق با چه افکار و هیجاناتی به موضوع نگاه می‌کند، و ریشه این افکار و هیجانات در کجا است.

۲. درونی کردن ارزشها: ذهن آگاهی برای یک رهبر سازمانی شفافیت ایجاد می‌کند که تا چه حد ارزش‌های درونی روشنی برای تصمیم گیری‌ها و اعمال اخلاقی سازمانی خود دارد، و همچنین تصمیماتی که می‌گیرد و اقداماتی که انجام می‌دهد تا چه حد ریشه در ارزش‌های درونی وی دارد. به علاوه، ذهن آگاهی به یک رهبر سازمانی می‌تواند از این نظر هم کمک نماید که تا چه حد ارزش‌های درونی لازم را در خود شکل داده است تا وی را در تصمیمات و اقدامات هماهنگ با ارزش‌هایش یاری کند. مغایرت بین ارزش‌های درونی و اقدامات سازمانی، و یا ابهام یا فقدان ارزشهایی که یک رهبر سازمانی را در اقداماتش هدایت کند، ممکن است با ذهن آگاهی قابل تشخیص باشد.

۳. تعادل بین پردازش درونی و بیرونی: ذهن آگاهی می‌تواند برای رهبر یک سازمان این فایده را نیز داشته باشد که وی را در اینکه تا چه حد بر اساس تمایلات و جهت گیری‌های درونی‌اش بدون توجه به واقعیات بیرونی، و یا بالعکس بر اساس تاثیرات محیطی و بدون تاملات درونی، تحلیل‌ها، تصمیمات، و اقداماتش را شکل می‌دهد یاری بخشد. به عبارت دیگر، ذهن آگاهی می‌تواند یکی از مکانیزم‌های تقویت کننده تعادل یک رهبر سازمانی بین دنیای درونی و بیرونی باشد، که وی را در دام خطاهای ذهنی و یا تاثیر پذیری‌های محیطی بدون هدایت درونی نیندازد. از منظر مکانیزم‌های یادگیری، شاید بتوان گفت که ذهن آگاهی احتمالا می‌تواند یادگیری دو حلقه‌ای ایجاد کند تا یک رهبر سازمانی در ارتباط با محیط بیرونی و در ارتباط با ارزش‌ها و افکارش تبادل و تعاملی ایجاد کند که مبنای یادگیری‌های عمیق باشد.

۴. عمل اصیل بر اساس باور‌ها و ارزش‌های درونی: رهبر اصیل فقط در دنیای درونی خود زندگی نمی‌کند. بلکه اعمال خود را متناسب با ارزش‌ها و باور‌های خود (در عین یادگیری) سامان داده و نسخه اصیل و غیر تکراری در مقایسه با دیگران از خود نشان می‌دهد. اقداماتی را انجام می‌دهدکه به آن‌ها باور عمیق دارد، و با تمام توان برای موفقیت خود در آن راستا و نتیجه گیری لازم از اقدامات اصیل خود تلاش می‌کند. ذهن آگاهی می‌تواند مکانیزمی را فعال کند که یک رهبر سازمانی با استفاده از آن قادر باشد تا اصالت تصمیمات و اقداماتش را با ارزش‌ها و باورهای درونی‌اش مقایسه کرده و مکانیزمی برای تقویت اصالت رفتار‌هایش ایجاد نماید.

از نظر مفهومی می‌توان اینگونه جمع بندی کرد که تقویت ذهن آگاهی می‌تواند رهبران سازمانی را در شناسایی مقاصد و رسیدن به آنچه واقعا قصد کرده‌اند تا به آن برسند یاری بخشد و احتمالا اصالت آن‌ها را در طی زمان افزایش دهد. احتمالا ذهن آگاهی رهبران سازمانی نیز در این فرایند شانس تقویت بر اساس تجربیات بیشتر در خود مشاهده‌گری خواهد یافت.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

دکمه بازگشت به بالا